«اللهمّ لا تؤاخِذْنی فيهِ بالعَثراتِ»: خدايا من را به لغزشها مؤاخذه نكن. گاهی آدم میلغزد و ايمانش ضعيف میشود و تقوايش از بين میرود. گناهان آدمی همان لغزش است و بايد از خدا بخواهد كه مؤاخذه نشود.
خدا در اثر گناه به غضب میآيد و سيل و زلزله و بلايای طبيعی همه آثار گناه است. مردم را توجه نمیدهند كه غالب اين اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است.
كسی كه نماز اول وقت نمیخواند و اتومبيل خود را در جاده میراند، مورد نفرين نماز قرار میگيرد و تصادف میكند. نماز اول وقت انسان را نفرين میكند و میگويد «خدا ضايع كند تو را كه من را ضايع كردی».
اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا میكند و میگويد: «خدا حفظ كند تو را كه من را حفظ كردی» و زندگی رو به روال میافتد.
اگر كسی با خدا باشد، هيچ كس نمیتواند عليه او توطئه كند، چون او خدا را دارد.
«واقِلْنی فيهِ من الخَطايا والهَفَواتِ». خدايا «اقاله» كن و گناهان ما را بيامرز. در دعای كميل هم اين لفظ است كه خدايا لغزشهای ما را اقاله كن؛ يعنی ما را بدون هزينه ببخش. در مورد معامله نيز چنين لفظی در فقه وجود دارد. يعنی فروشنده و خريدار حق فسخ معامله را تا زمانی كه با يكديگر هستند، دارند. اما بعد از جدايی و بدون دليل نيز اگر مشتری جنس را پس آورد، كاسب مستحب است آن را قبول كند. مثلاً شخصی يك ظرف ماست میخرد و به منزل میبرد و متوجه میشود كه پيش از وی ظرف ماست ديگری نيز خريداری شده است. در اين حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وی آن را بپذيرد و پول آن را عيناً پس دهد.
«ولا تَجْعَلْنی فيه غَرَضاً للبلايا والآفاتِ»: خدايا من را تير بلا قرار مده. سيل و رانش زمين يعنی همان تير! هواپيما در آسمان پرواز میكند و ناگاه روی ساختمانی فرود میآيد و همه ساكنان آن از بين میروند. اين غرض و تير بلاست كه حاصل گناه و خطاهای ماست.
تمام پيشآمدهايی كه میشود همه نتيجه گناهان ماست؛ برای اين گفته من مدرك وجود دارد و هم در قرآن آيه دارد و هم در اين باره روايت و حديث داريم.
هر گرفتاری برای شما پيش میآيد، دسترنج خودتان است. هر چه بكاری همان را درو میكنی. از گندم، گندم و از جو، جو میرويد.
قرآن میفرمايد: «خدا برنامههای مردم را عوض نمیكند و آنها را گرفتار بلا نمیكند، مگر اينكه خودشان را تغيير دهند»، مثل ماشين كه انحراف به چپ پيدا كند، تصادف میكند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشيم، تصادف با عذاب خدا میكنيم.
موضوع: "مهدویت"
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ
خدایا مرا از کثافات پاک کن؛ منظور از کثافات؛ چرک گناه و معصیت است؛ انسان اگر اهل معصیت بود بوی بد می گیرد؛ انسان مومن خوش بو هست. جناب اویس [3] قرن وقتی به ملاقات رسول الله آمده بود فضای منزل رسول خدا را معطر کرده بود [4]. و این بخاطر ایمان او بود؛ ماه رمضان ماه شستشوی از گناهان و بدی هاست.
حکایت:
مرحوم شیخ علی اکبر برهان؛ استاد من حدود 60 سال پیش بر روی منبر می گفتند: در سابق که آب حوض ها را می کشیدند؛ چند روز بعد؛ آنها را پر از آب می کردند و علت آن این بود که بوی تعفن حوض از بین برود. الان حال من و شما هم همینطور هست در طول سال انواع غذا های حرام و شبهه ناک خورده ایم؛ الان غذای پاک واقعی کم پیدا می شود؛ ما در زمانی به دنیا آمده ایم که همه چیز شبهه ناک است. ماه رمضان برای شستشوی باطنی است و باید غذای حلال بخوریم تا دعا های ما مستجاب شود. « دنس و اقذار » یعنی کثافات و پلیدی گناه؛ چون گناه آدم را کثیف می کند
حکایت:
چندی پیش در مشهد جوان نورانی از من سئوالی کرد و پرسید: اگر آهن زنگ بزند با وسایلی زنگ آن از بین می رود یا اگر لباس چرب می شود با پاک کنند پاک می شود بعد پرسید آیا دوایی دارید که زنگار قلب را از بین ببرد؟ گفتم: سحر ها قرآن بخوان زنگ دل را از بین می برد روایت داریم: قلب انسان زنگ می زند همانطوری که آهن زنگ می زند پس جلاء بدهید قلبتان را بطول الاستغفار و قرائه القرآن [5] و دیگر اینکه دست بر سر یتیم بکشید [6] و دستگیری کند.
<strong>وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کائِنَاتِ الْأَقْدَارِ
خدایا مرا بر قضاء و قدرت راضی بفرما؛ ممکن است مقدر باشد کسی نزدیکانش را از دست بدهد؛ یا همسایه بد نصیب او شود…. و این مسائل برای انسان دشوار است لذا از خدا درخواست می کنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده. « کائنات الاقدار » یعنی قضاء و قدر حتمی الهی هر کسی در لوح محفوظ قضاء و قدری دارد و نمی داند که صلاح او در آن امر است
حکایت:
استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان فرزند سه ساله ای داشت که از دنیا رفت؛ من خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب در خواب دیدم فرزندم بزرگ شده است و نا اهل است؛ همه می گفتند این پسر نااهل، فرزند شیخ علی اکبر برهان هست، و آبروی من را برده بود؛ از خواب که بیدار شدم خدا را شکر کردم بر این پیش آمد، پس گرفتاری ها به صلاح و خیر ماست
شعر:
دل بی غم در این عالم نباشد***اگر باشد بنی آدم نباشد
روایت:
یکی از اساتیدم می گفتند: اگر یک روز گفتی که من غصه ای ندارم بدان که اجلت نزدیک است؛ اگر می گویی دخترانم ازدواج کرد ه اند و پسرانم همسر اختیار کرده اند و بدهکاری اصلا ندارم و….من اصلا غصه ای ندارم بدان که امروز؛ فردا می میری و دنیا طوری هست که هر کسی باید یک ناراحتی داشته باشد
حکایت:
سید بن طاوس به فرزندش می گوید پسرم خانه که می سازی بگذار یک گوشه اش خرابه باشد.
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی
خدایا من را موفق به تقوی کن و تقوی به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم. و اصلا فلسفه روزه هم تقوی است «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ » [7] این یک ماه؛ اوقات تمرین تقوی است.
وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ
این مورد هم دعای مهمی هست؛ صحبت الابرار یعنی خدایا مرا با خوبان همنشین کن
شعر:
همنشین تو از تو به باید ***تا تو را عقل و دین بیفزاید
با بدان کم نشین که صحبت بد***گر چه پاکی تو را پلید کند
آفتاب بدین بزرگی را ***لکه ابر ناپدید کند
شعر:
مار بد تنها همی بر جان زند ***یار بد بر جان و بر ایمان زند [8]
حکایت:
طلبه ای بود که رفاقت خد را با دوستش بهم زد بخاطر اینکه دید ایشان موقع ورود به مسجد اول با پای چپ وارد می شود و به او گفت شما اهل مراعات مستحبات و مکروهات نیستید! در قدیم خیلی به این امور دقت داشتند و بنده یادم هست اگر کسی دنبال هم بحث می گشت اگر آن طلبه اهل نماز شب نبود کسی با او مباحثه نمی کرد. دوست خیلی موثر هست، لذا مراقب همنشینت باشید.
<strong>بِعَوْنِک یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکین
خدایا به کمک و باری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن ای کسی که روشنی چشم فقراء هستی.
پی نوشت ها:
[1]- بحارالأنوار ج : 95 ص : 37
[2]- بلد الامين ص362 : ؛ مفاتيح الجنان
[3]- اويس قرن يكى از زهّاد ثمانيه است كه شبى را به ركوع و شبى را به سجده مىگذرانيد. آنقدر تابش نور حقيقت در دل او اثر گذارده بود كه با آنكه خدمت رسول الله نرسيده بود چنان اتّصال باطنى داشت كه وقتى كه دندان پيامبر در احد شكست، دندان او در وطن خود شكست.
شغلش شترچرانى بود و ارتزاقش از آن بود. مادرى داشت كه بسيار به او علاقهمند بود. از مادر اجازه خواست كه رخصتش دهد تا به خدمت رسول الله برسد. مادر نيم روز به او اجازه داد كه در مدينه خدمت پيغمبر برسد و زياده توقّف نكند، و اگر پيغمبر در مدينه نبود مراجعت نمايد. اويس بسوى مدينه آمد و از رسول الله تفحّص كرد، گفتند پيغمبر در مدينه نيست. يكى دو ساعت توقّف نموده روى اطاعت امر مادر مراجعت كرد. چون حضرت به مدينه مراجعت كردند، فرمود: اين نور كيست كه در اين خانه مىنگرم؟! گفتند: شتربانى كه اويس نام داشت آمد و باز شتافت. حضرت فرمودند: در خانه ما نور خود را به هديه گذاشت و رفت.
در «بحار الأنوار، ج 42، ص 155؛ سفينة البحار، ج 1، ص 53» : چنين نقل شده است كه [رسول خدا مىفرمود: بوهاى خوش بهشت از جانب قرن به مشام مىرسد. چقدر اشتياق ديدار ترا دارم اى اويس! آگاه باشيد: هر كس او را زيارت كرد سلام مرا به او برساند. سؤال شد اى رسول خدا مگر اويس قرن كيست؟ فرمود: شخصى است كه اگر از شما پنهان بماند گويا كسى را گم نكردهايد و اگر در ميان شما باشد چندان به او اعتنائى نمى كنيد و بهاء نمى دهيد. بواسطه شفاعت او در روز قيامت همانند تعداد افراد قبيله ربيعه و مضر به بهشت مىروند. به من ايمان آورده است درحاليكه مرا نديده و در ركاب خليفه من أميرالمؤمنين على بن أبىطالب عليه السّلام در جنگ صفّين به شهادت خواهد رسيد.« منبع : انوارالملكوت ج 2 ص 263الي 264 ؛ علامه سيد محمد حسين طهراني »
[4] - مجموعة ورام(تنبيه الخواطر) ج1 ص 154 «;إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْيَمَن»;
[5] –« ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج 1 ص 191 »
رسول خدا فرمود كه همانا اين دلها زنگار ميگيرد همان طورى كه آهن زنگار ميگيرد و همانا جلاي دلها بخواندن قرآنست
[6] - «نصايح ص 219» ؛ آيت الله مشكيني ؛ ترجمه احمد جنتي
پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ): پنج چيز دل را صفا دهد و سختى قلب را برطرف كند: همنشينى علما، دست به سر يتيم كشيدن، نيمه شب استغفار كردن، و كم خوابيدن شب و روزه.
[7] - سوره بقرة : 183
ترجمه : اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد.
[8] - مولوي جلال الدين محمد بلخي ( ره ) گفته است :
مار بد جاني ستاند از سليم ****يار بد آرد سوي نار مقيم
«اللّهمّ زَينّی فيهِ بالسّتْرِ والعَفافِ: خدايا روزی كن من را در ماه رمضان و به دو چيز زينت بده». ستر و عفاف؛ ستر يعنی اينكه گناهان مردم را مخفی كنم. به ما چه ارتباطی دارد كه فلانی عيب دارد؟ خوش به حال بندهای كه به عيب خودش میپردازد و به عيب ديگران كاری ندارد. اگر رفيقت هم عيب دارد به كسی نگو. غيبت حرام است و عمل چهل روز را از بين میبرد و اعمال خوب غيبت كننده را در نامه اعمال شخص غيبت شونده مینويسند.
خوبیهای مردم را بيان كنيد. مثلاً درباره انقلاب، خوبیهای آن را بيان كنيد. مراجع تضعيف انقلاب را جايز نمیدانند. اگر كسی پشت انقلاب حرف بزند و انقلاب را تضعيف كند و آمريكا بيايد، وضع ما بد میشود باز اگر خدای ناكرده انقلاب بد باشد آنها از بد، بدترند.
آنها كه به عيب ديگران كاری ندارند، بهترين زينت را دارند. حديث داريم خوش به حال كسی كه به عيب خود پرداخته به عيب ديگران كاری ندارد.
در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف يعنی اينكه گناه نكنيم و عفت نفس داشته باشيم كه گناه نكردن است. پس بيان نكردن گناه ديگران و داشتن عفاف اولين دعايی است كه در اين روز از خدا میخواهيم.
«واسْتُرنی فيهِ بِلباسِ القُنوعِ والكَفافِ؛ خدايا من را به دو چيز مستور كن؛ يكی لباس قناعت و ديگری كفاف». كفاف يعنی اينكه زندگی را بگذرانيم. اگر مال و ثروت زياد داشته باشيم گرفتار میشويم و اگر دستمان پيش كسی دراز باشد، ذليل میشويم. پس از خدا بخواهيم كه به اندازه كفاف زندگی به ما بدهد. قناعت هم به انسان عزت میدهد و كسی كه قناعت دارد خدا او را عزيز میكند.
«واحْمِلنی فيهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فيهِ من كلِّ ما أخافُ؛ خدايا من را عادل كن و كاری كن انصاف داشته باشم و خدايا از هرچه كه من از آن میترسم من را امان ده». اگر كسی ما را تهديد میكند به ما ايمنی بده كه كسی نتواند به ما تعرض كند.
در پايان دعا میگوييم «بعِصْمَتِكَ يا عِصْمَةَ الخائِفين؛ به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای كسی كه خائفين و ترسناكان را نگهداری میكنی»، ای كسی كه هركه به تو متوسل میشود از او نگهداری میكنی، خدايا درباره ما اين دعاها را مستجاب بفرما!
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
درخواست توکل از خدا
خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد.
بخشش امام حسین (ع)
شخص عربی بود که خیلی گرفتاری داشت، خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید؛ و عرض کرد من بدهکاری دارم و می خواستم به انسان کریمی مراجعه کنم و اینک خدمت شما رسیده ام.
حضرت فرمودند: سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی از آن ها را جواب دادی، یک سوم قرض تو را می دهم و اگر دو سوال مرا جواب بدهی دو سوم قرض تو را می دهم و اگر هر سه مسئله را جواب دادی؛ کل قرض تو را ادا می کنم.
عرب گفت: مثل شما با این عظمت از من بی سواد سوال می کنید؟
معلوم می شود، این شخص عرب آدم متواضعی بوده است.
حضرت فرمود: از جدم رسول الله شنیده ام «الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ» اگر خواستید به کسی احسان بکنید باید به قدر معرفتش احسان کنید؛ شما وقتی که می خواهید دستمزد بدهید متفاوت است پولی که به یک عمله می دهید غیر پولی هست که به یک معمار و مهندس می دهید؛ اگر یک مبلغ بالایی به یک مهندس می دهید بخاطر علم اوست؛ اگر جواب سوالاتم را بدهی قرضت را می دهم؟
حضرت فرمودند: بهترین چیزها در عالم چیست؟
عرب گفت: بهترین چیزها ایمان به خدا و ایمان به رسول (ص) و ایمان به اهل بیت (ع) می باشد.
حضرت از جواب عرب خوشش آمد و او را تشویق فرمودند.
حضرت سوال کرد: زینت انسان به چیست؟
عرب پاسخ داد: زینت ها مختلف است؛ زینت عالم به یک امر است؛ زینت ثروتمند به امر دیگری است و زینت شخص فقیر نیز فرق می کند.
زینت عالم به حلم اوست
اگر به من عالم کسی دشنام داد، نباید من هم به او دشنام بدهم و با او گلاویز بشوم.
شیخ محمد تقی بافقی و سرهنگ
در یک حمام عمومی؛ سرهنگی مشغول تراشیدن ریش خود بود؛ مرحوم شیخ محمد تقی بافقی (ره) در آن حمام مشغول استحمام بود، ایشان واقعه را می بیند و به سرهنگ تذکر می دهد و می گوید: تراشیدن ریش حرام است و این کار را نکنید؛ مرحوم بافقی از اولیاء الهی بود و خدمت امام زمان می رسیدند؛ کتابی هم در شرح حال ایشان نوشته اند به نام؛ «التقوی و ما ادراک ما التقوی» و این کتاب را پیدا کنید و بخوانید. سرهنگ نمی دانست که ایشان از علماست. و کشیده ای بر صورت شیخ محمد تقی زد و گفت: مشتی به تو چه؟!
مرحوم شیخ محمد تقی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: یک کشیده دیگر هم بزنید، ولی ریشتان را نتراشید!
سرهنگ با خودش گفت حتما این شخص برای خودش شخصیتی است؛ از علماست؟
وقتی از حمام بیرون می رود، تازه متوجه شد که ایشان آیت الله شیخ محمد تقی بافقی است و بعد از این داستان از مریدان درجه یک شیخ محمد بافقی می شود و محاسن می گذارد و تا آخر عمر حتی در آن ایامی که مرحوم بافقی توسط رضا خان به شاه عبد العظیم تبعید شده بود در خدمت ایشان بود.
این ها همه به برکت حلم و بردباری ایشان بود. اگر شیخ محمد تقی عصبانی می شد و مریدان ایشان با سرهنگ بر خورد نا مناسبی داشتند، آیا این مسائل اتفاق می افتاد. صفت حلم و برد باری این مرد صالح سبب توبه آن سرهنگ کذایی شد.
ادامه روایت:
حضرت پرسید: زینت ثروتمند به چیست؟
عرب جواب داد: زینت ثروتمند به بذل و بخشش است.
بعضی افراد متمکن و ثروتمند چقدر وجوهات می دهند؛ مسجد می سازند؛ به آموزش و پرورش کمک می کنند؛ خیرات می کنند؛ بعضی از ایشان هم خسیس هستند و به قول معروف نم پس نمی دهند؛ خواهرش می رود رختشویی می کند و او در فکر جمع مال است؟! این ها زینت ندارند؛ اگر بمیرد، کسی به تشییع جنازه او حاضر نمی شود.
بعد حضرت پرسیدند زینت فقیر به چیست؟
عرب جواب داد: زینت فقیر به صبر است.
نان خالی می خورد؛ ولی به انقلاب چیزی نمی گوید! نه اینکه یک مقدار فشار روی او آمد و قیمت ارزاق زیاد شد بگوید: رضا شاه خوب بود؟! کجای رضا شاه خوب بود؟! تویی که این حرف را می زنی با این کلمه جهنمی می شوی؟ مگر انقلاب ما بخاطر شکم بوده است؟ اینکه می گویی خدا رضا شاه را بیامرزد این شما را جهنمی می کند؟! هر چند نماز خوان باشی!
حضرت سوال کردند: اگر این صفات در کسی نباشد حال او چگونه است؟
عرب گفت: باید آتشی از آسمان فرود بیاید و او را ازبین ببرد. یعنی عالمی که حلم ندارد و ثروتمندی که بذل و بخشش ندارد؛ و فقیری که صبر ندارد باید از بین برود.
بعد حضرت سوال کردند: نجات از مهالک به چیست؟
عرب گفت: توکل بر خدا.
همه این حدیث را برای قسمت آخر آن یعنی «توکل» خواندم؛ چون موضوع بخشی از دعای امروز در مورد توکل بود و از خداوند متعال در خواست کردیم که خدایا من را از متوکلین قرار بده.
نصیحتی به طلاب علوم دینیه
طلبه نباید با خود بگوید؛ اگر من الان درس بخوانم چکاره می شوم و چکاره بشوم ؛ مگه خود من وقتی طلبه شدم می دانستم چکاره می شوم؟! در آن ایام که ما درس می خواندیم « حدود 63 سال قبل » ماهی « 10 تومان » به ما شهریه می دادند؛ بعد که به شهر قم رفتم ماهی « 15 تومان » شهریه می گرفتم؛ « 5 تومان » آیت الله صدر « 5 تومان » آیت الله حجت « 5 تومان » آیت الله سید محمد تقی خوانساری؛ ما روزی « 5 ریال » می گرفتیم و با نان خالی ارتزاق می کردیم و درس و بحث را رها نکردیم؛ با اینکه در همان ایام برای ماشین نویسی مدرک و تصدیق داشتم و میرزایی کرده بودم؛ سیاقه نویسی بلد بودم؛ چرتکه بلد بودم؛ الان هم که می خواهم برای مراجع وجوهات شرعیه بفرستم با چرتکه حساب می کنم؛ با فوت و فن بازار آشنا بودم؛ با وجود این فقط مشغول درس و بحث بودم و به فکر این مسائل نبودم که خوب اگر من درس بخوانم؛ در آینده چکاره می شوم … ولی متاسفانه بعضی از طلبه ها با خود می گویند آخرکار من چه می شود؟ و درس را رها می کند و دنبال کار و بار می رود! طلبه باید درسش را بخواند و مرتب نگوید؛ آخرعاقبت درس خواندن من چه می شود؟!
به خدا توکل داشته باشید؛ من با توکل به اینجا رسید ه ام؛ با توکل از صفر شروع کرده ام؛ «51 سال پیش» که من به اینجا آمدم [2] انبار خاک زغال بود و با توکل آن را به اینجا رسانده ام.
ادامه حدیث
حضرت از کلام و جواب های شخص عرب خشنود شدند و تمامی قرض او را پرداختند و سپس حضرت انگشتر دست مبارکشان را به این عرب دادند. [3]
گریز به روضه:
حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ؛ خدایا من را از رستگاران قرار بده ؛ نه از اهل شقاوت
که وارد قیامت که میشوم اهل بهشت باشم، فائزین، رستگار.
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ؛ خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛
خدا نکند طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو ؛ گاهی پدر به فرزند نا صالح خود می گوید ؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است می گوید : از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی ! خدا کند که خدا به ما بگوید، تو بنده من هستی.
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین؛ به حق احسانت خواسته های من را اجابت کن؛
ای کسی که غایت طالبین تویی! انسان وقتی از همه جا نا امید می شود، آخر کار در خانه خدا می رود و آن وقت دعا مستجاب می شود.
راه شناخت استجابت دعا
اگر می خواهی بدانی دعایت مستجاب می شود یا نه !؟ به دلت مراجعه کن اگر دیدی در گوشه دلت به کسی غیر از خدا هم امیدواری بدان که دعایت مستجاب نمی شود ولی اگر از همه نا امیدی و چشم دلت دست به دامن الهی است بدان که دعای تو مستجاب شده است . در حدیث آمده است که به عزت و جلالم قسم من قطع می کنم امید کسی را که به غیر من امید دارد. [4]
[1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 31 ؛ « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْفَائِزِینَ إِلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ لَدَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ»
[2] - ظاهرا منظور ایشان مدرسه علمیه ای هست که آن را تاسیس کرده اند.
[3] - بحارالأنوار ج : 44 ص : 196
[جامع الأخبار] فِی أَسَانِیدِ أَخْطَبِ خُوارَزْمَ أَوْرَدَهُ فِی کِتَابٍ لَهُ فِی مَقْتَلِ آلِ الرَّسُولِ أَنَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ ضَمِنْتُ دِیَةً کَامِلَةً وَ عَجَزْتُ عَنْ أَدَائِهِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُ أَکْرَمَ النَّاسِ وَ مَا رَأَیْتُ أَکْرَمَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْحُسَیْنُ یَا أَخَا الْعَرَبِ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَبْتَ عَنْ وَاحِدَةٍ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ اثْنَتَیْنِ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَیِ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ الْکُلِّ أَعْطَیْتُکَ الْکُلَّ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مِثْلُکَ یَسْأَلُ عَنْ مِثْلِی وَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الشَّرَفِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع بَلَی سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَإِنْ أَجَبْتُ وَ إِلَّا تَعَلَّمْتُ مِنْکَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا النَّجَاةُ مِنَ الْمَهْلَکَةِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الثِّقَةُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا یُزَیِّنُ الرَّجُلَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ مَالٌ مَعَهُ مُرُوءَةٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ فَصَاعِقَةٌ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ تُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِکَ فَضَحِکَ الْحُسَیْنُ ع وَ رَمَی بِصُرَّةٍ إِلَیْهِ فِیهِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ أَعْطَاهُ خَاتَمَهُ وَ فِیهِ فَصٌّ قِیمَتُهُ مِائَتَا دِرْهَمٍ وَ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ أَعْطِ الذَّهَبَ إِلَی غُرَمَائِکَ وَ اصْرِفِ الْخَاتَمَ فِی نَفَقَتِکَ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ وَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ الْآیَةَ
[4] - کافی ج : 2 ص : 66
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ کُنَّا فِی مَجْلِسٍ نَطْلُبُ فِیهِ الْعِلْمَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِی فِی بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ فَقُلْتُ فُلَاناً فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا تُسْعَفُ حَاجَتُکَ وَ لَا یَبْلُغُکَ أَمَلُکَ وَ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُکَ قُلْتُ وَ مَا عَلَّمَکَ رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّثَنِی أَنَّهُ قَرَأَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَی عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی …..
ترجمه:
از جمله وحی هایی که خدای تعالی به یکی از پیامبرانش فرمود این بود که قسم به عزت و جلالم! آرزوی هر آرزوکننده به غیر خودم را قطع می کنم به اینکه او را مایوس کنم و او را پیش مردم لباس خواری بپوشانم و از گشایش و فضل خود دورش نمایم. آیا بنده ام غیر مرا در سختیها امید دارد در صورتی که سختیها در دست من است و آیا امید به غیر من دارد در حالی که من بی نیاز و جوادم و کلیدهای درهای بسته شده در دست من است و درم برای دعاکننده ها باز است …
منبع: سایت حوزه