«اللهمّ لا تؤاخِذْنی فيهِ بالعَثراتِ»: خدايا من را به لغزشها مؤاخذه نكن. گاهی آدم میلغزد و ايمانش ضعيف میشود و تقوايش از بين میرود. گناهان آدمی همان لغزش است و بايد از خدا بخواهد كه مؤاخذه نشود.
خدا در اثر گناه به غضب میآيد و سيل و زلزله و بلايای طبيعی همه آثار گناه است. مردم را توجه نمیدهند كه غالب اين اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است.
كسی كه نماز اول وقت نمیخواند و اتومبيل خود را در جاده میراند، مورد نفرين نماز قرار میگيرد و تصادف میكند. نماز اول وقت انسان را نفرين میكند و میگويد «خدا ضايع كند تو را كه من را ضايع كردی».
اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا میكند و میگويد: «خدا حفظ كند تو را كه من را حفظ كردی» و زندگی رو به روال میافتد.
اگر كسی با خدا باشد، هيچ كس نمیتواند عليه او توطئه كند، چون او خدا را دارد.
«واقِلْنی فيهِ من الخَطايا والهَفَواتِ». خدايا «اقاله» كن و گناهان ما را بيامرز. در دعای كميل هم اين لفظ است كه خدايا لغزشهای ما را اقاله كن؛ يعنی ما را بدون هزينه ببخش. در مورد معامله نيز چنين لفظی در فقه وجود دارد. يعنی فروشنده و خريدار حق فسخ معامله را تا زمانی كه با يكديگر هستند، دارند. اما بعد از جدايی و بدون دليل نيز اگر مشتری جنس را پس آورد، كاسب مستحب است آن را قبول كند. مثلاً شخصی يك ظرف ماست میخرد و به منزل میبرد و متوجه میشود كه پيش از وی ظرف ماست ديگری نيز خريداری شده است. در اين حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وی آن را بپذيرد و پول آن را عيناً پس دهد.
«ولا تَجْعَلْنی فيه غَرَضاً للبلايا والآفاتِ»: خدايا من را تير بلا قرار مده. سيل و رانش زمين يعنی همان تير! هواپيما در آسمان پرواز میكند و ناگاه روی ساختمانی فرود میآيد و همه ساكنان آن از بين میروند. اين غرض و تير بلاست كه حاصل گناه و خطاهای ماست.
تمام پيشآمدهايی كه میشود همه نتيجه گناهان ماست؛ برای اين گفته من مدرك وجود دارد و هم در قرآن آيه دارد و هم در اين باره روايت و حديث داريم.
هر گرفتاری برای شما پيش میآيد، دسترنج خودتان است. هر چه بكاری همان را درو میكنی. از گندم، گندم و از جو، جو میرويد.
قرآن میفرمايد: «خدا برنامههای مردم را عوض نمیكند و آنها را گرفتار بلا نمیكند، مگر اينكه خودشان را تغيير دهند»، مثل ماشين كه انحراف به چپ پيدا كند، تصادف میكند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشيم، تصادف با عذاب خدا میكنيم.
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ
خدایا مرا از کثافات پاک کن؛ منظور از کثافات؛ چرک گناه و معصیت است؛ انسان اگر اهل معصیت بود بوی بد می گیرد؛ انسان مومن خوش بو هست. جناب اویس [3] قرن وقتی به ملاقات رسول الله آمده بود فضای منزل رسول خدا را معطر کرده بود [4]. و این بخاطر ایمان او بود؛ ماه رمضان ماه شستشوی از گناهان و بدی هاست.
حکایت:
مرحوم شیخ علی اکبر برهان؛ استاد من حدود 60 سال پیش بر روی منبر می گفتند: در سابق که آب حوض ها را می کشیدند؛ چند روز بعد؛ آنها را پر از آب می کردند و علت آن این بود که بوی تعفن حوض از بین برود. الان حال من و شما هم همینطور هست در طول سال انواع غذا های حرام و شبهه ناک خورده ایم؛ الان غذای پاک واقعی کم پیدا می شود؛ ما در زمانی به دنیا آمده ایم که همه چیز شبهه ناک است. ماه رمضان برای شستشوی باطنی است و باید غذای حلال بخوریم تا دعا های ما مستجاب شود. « دنس و اقذار » یعنی کثافات و پلیدی گناه؛ چون گناه آدم را کثیف می کند
حکایت:
چندی پیش در مشهد جوان نورانی از من سئوالی کرد و پرسید: اگر آهن زنگ بزند با وسایلی زنگ آن از بین می رود یا اگر لباس چرب می شود با پاک کنند پاک می شود بعد پرسید آیا دوایی دارید که زنگار قلب را از بین ببرد؟ گفتم: سحر ها قرآن بخوان زنگ دل را از بین می برد روایت داریم: قلب انسان زنگ می زند همانطوری که آهن زنگ می زند پس جلاء بدهید قلبتان را بطول الاستغفار و قرائه القرآن [5] و دیگر اینکه دست بر سر یتیم بکشید [6] و دستگیری کند.
<strong>وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کائِنَاتِ الْأَقْدَارِ
خدایا مرا بر قضاء و قدرت راضی بفرما؛ ممکن است مقدر باشد کسی نزدیکانش را از دست بدهد؛ یا همسایه بد نصیب او شود…. و این مسائل برای انسان دشوار است لذا از خدا درخواست می کنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده. « کائنات الاقدار » یعنی قضاء و قدر حتمی الهی هر کسی در لوح محفوظ قضاء و قدری دارد و نمی داند که صلاح او در آن امر است
حکایت:
استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان فرزند سه ساله ای داشت که از دنیا رفت؛ من خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب در خواب دیدم فرزندم بزرگ شده است و نا اهل است؛ همه می گفتند این پسر نااهل، فرزند شیخ علی اکبر برهان هست، و آبروی من را برده بود؛ از خواب که بیدار شدم خدا را شکر کردم بر این پیش آمد، پس گرفتاری ها به صلاح و خیر ماست
شعر:
دل بی غم در این عالم نباشد***اگر باشد بنی آدم نباشد
روایت:
یکی از اساتیدم می گفتند: اگر یک روز گفتی که من غصه ای ندارم بدان که اجلت نزدیک است؛ اگر می گویی دخترانم ازدواج کرد ه اند و پسرانم همسر اختیار کرده اند و بدهکاری اصلا ندارم و….من اصلا غصه ای ندارم بدان که امروز؛ فردا می میری و دنیا طوری هست که هر کسی باید یک ناراحتی داشته باشد
حکایت:
سید بن طاوس به فرزندش می گوید پسرم خانه که می سازی بگذار یک گوشه اش خرابه باشد.
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی
خدایا من را موفق به تقوی کن و تقوی به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم. و اصلا فلسفه روزه هم تقوی است «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ » [7] این یک ماه؛ اوقات تمرین تقوی است.
وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ
این مورد هم دعای مهمی هست؛ صحبت الابرار یعنی خدایا مرا با خوبان همنشین کن
شعر:
همنشین تو از تو به باید ***تا تو را عقل و دین بیفزاید
با بدان کم نشین که صحبت بد***گر چه پاکی تو را پلید کند
آفتاب بدین بزرگی را ***لکه ابر ناپدید کند
شعر:
مار بد تنها همی بر جان زند ***یار بد بر جان و بر ایمان زند [8]
حکایت:
طلبه ای بود که رفاقت خد را با دوستش بهم زد بخاطر اینکه دید ایشان موقع ورود به مسجد اول با پای چپ وارد می شود و به او گفت شما اهل مراعات مستحبات و مکروهات نیستید! در قدیم خیلی به این امور دقت داشتند و بنده یادم هست اگر کسی دنبال هم بحث می گشت اگر آن طلبه اهل نماز شب نبود کسی با او مباحثه نمی کرد. دوست خیلی موثر هست، لذا مراقب همنشینت باشید.
<strong>بِعَوْنِک یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکین
خدایا به کمک و باری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن ای کسی که روشنی چشم فقراء هستی.
پی نوشت ها:
[1]- بحارالأنوار ج : 95 ص : 37
[2]- بلد الامين ص362 : ؛ مفاتيح الجنان
[3]- اويس قرن يكى از زهّاد ثمانيه است كه شبى را به ركوع و شبى را به سجده مىگذرانيد. آنقدر تابش نور حقيقت در دل او اثر گذارده بود كه با آنكه خدمت رسول الله نرسيده بود چنان اتّصال باطنى داشت كه وقتى كه دندان پيامبر در احد شكست، دندان او در وطن خود شكست.
شغلش شترچرانى بود و ارتزاقش از آن بود. مادرى داشت كه بسيار به او علاقهمند بود. از مادر اجازه خواست كه رخصتش دهد تا به خدمت رسول الله برسد. مادر نيم روز به او اجازه داد كه در مدينه خدمت پيغمبر برسد و زياده توقّف نكند، و اگر پيغمبر در مدينه نبود مراجعت نمايد. اويس بسوى مدينه آمد و از رسول الله تفحّص كرد، گفتند پيغمبر در مدينه نيست. يكى دو ساعت توقّف نموده روى اطاعت امر مادر مراجعت كرد. چون حضرت به مدينه مراجعت كردند، فرمود: اين نور كيست كه در اين خانه مىنگرم؟! گفتند: شتربانى كه اويس نام داشت آمد و باز شتافت. حضرت فرمودند: در خانه ما نور خود را به هديه گذاشت و رفت.
در «بحار الأنوار، ج 42، ص 155؛ سفينة البحار، ج 1، ص 53» : چنين نقل شده است كه [رسول خدا مىفرمود: بوهاى خوش بهشت از جانب قرن به مشام مىرسد. چقدر اشتياق ديدار ترا دارم اى اويس! آگاه باشيد: هر كس او را زيارت كرد سلام مرا به او برساند. سؤال شد اى رسول خدا مگر اويس قرن كيست؟ فرمود: شخصى است كه اگر از شما پنهان بماند گويا كسى را گم نكردهايد و اگر در ميان شما باشد چندان به او اعتنائى نمى كنيد و بهاء نمى دهيد. بواسطه شفاعت او در روز قيامت همانند تعداد افراد قبيله ربيعه و مضر به بهشت مىروند. به من ايمان آورده است درحاليكه مرا نديده و در ركاب خليفه من أميرالمؤمنين على بن أبىطالب عليه السّلام در جنگ صفّين به شهادت خواهد رسيد.« منبع : انوارالملكوت ج 2 ص 263الي 264 ؛ علامه سيد محمد حسين طهراني »
[4] - مجموعة ورام(تنبيه الخواطر) ج1 ص 154 «;إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْيَمَن»;
[5] –« ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج 1 ص 191 »
رسول خدا فرمود كه همانا اين دلها زنگار ميگيرد همان طورى كه آهن زنگار ميگيرد و همانا جلاي دلها بخواندن قرآنست
[6] - «نصايح ص 219» ؛ آيت الله مشكيني ؛ ترجمه احمد جنتي
پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ): پنج چيز دل را صفا دهد و سختى قلب را برطرف كند: همنشينى علما، دست به سر يتيم كشيدن، نيمه شب استغفار كردن، و كم خوابيدن شب و روزه.
[7] - سوره بقرة : 183
ترجمه : اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد.
[8] - مولوي جلال الدين محمد بلخي ( ره ) گفته است :
مار بد جاني ستاند از سليم ****يار بد آرد سوي نار مقيم
«اللّهمّ زَينّی فيهِ بالسّتْرِ والعَفافِ: خدايا روزی كن من را در ماه رمضان و به دو چيز زينت بده». ستر و عفاف؛ ستر يعنی اينكه گناهان مردم را مخفی كنم. به ما چه ارتباطی دارد كه فلانی عيب دارد؟ خوش به حال بندهای كه به عيب خودش میپردازد و به عيب ديگران كاری ندارد. اگر رفيقت هم عيب دارد به كسی نگو. غيبت حرام است و عمل چهل روز را از بين میبرد و اعمال خوب غيبت كننده را در نامه اعمال شخص غيبت شونده مینويسند.
خوبیهای مردم را بيان كنيد. مثلاً درباره انقلاب، خوبیهای آن را بيان كنيد. مراجع تضعيف انقلاب را جايز نمیدانند. اگر كسی پشت انقلاب حرف بزند و انقلاب را تضعيف كند و آمريكا بيايد، وضع ما بد میشود باز اگر خدای ناكرده انقلاب بد باشد آنها از بد، بدترند.
آنها كه به عيب ديگران كاری ندارند، بهترين زينت را دارند. حديث داريم خوش به حال كسی كه به عيب خود پرداخته به عيب ديگران كاری ندارد.
در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف يعنی اينكه گناه نكنيم و عفت نفس داشته باشيم كه گناه نكردن است. پس بيان نكردن گناه ديگران و داشتن عفاف اولين دعايی است كه در اين روز از خدا میخواهيم.
«واسْتُرنی فيهِ بِلباسِ القُنوعِ والكَفافِ؛ خدايا من را به دو چيز مستور كن؛ يكی لباس قناعت و ديگری كفاف». كفاف يعنی اينكه زندگی را بگذرانيم. اگر مال و ثروت زياد داشته باشيم گرفتار میشويم و اگر دستمان پيش كسی دراز باشد، ذليل میشويم. پس از خدا بخواهيم كه به اندازه كفاف زندگی به ما بدهد. قناعت هم به انسان عزت میدهد و كسی كه قناعت دارد خدا او را عزيز میكند.
«واحْمِلنی فيهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فيهِ من كلِّ ما أخافُ؛ خدايا من را عادل كن و كاری كن انصاف داشته باشم و خدايا از هرچه كه من از آن میترسم من را امان ده». اگر كسی ما را تهديد میكند به ما ايمنی بده كه كسی نتواند به ما تعرض كند.
در پايان دعا میگوييم «بعِصْمَتِكَ يا عِصْمَةَ الخائِفين؛ به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای كسی كه خائفين و ترسناكان را نگهداری میكنی»، ای كسی كه هركه به تو متوسل میشود از او نگهداری میكنی، خدايا درباره ما اين دعاها را مستجاب بفرما!